« روایت خطّی یک پیاده راه »

ساخت وبلاگ
هر وقت مثل الان حالم روحیم خوب نبود ، باید بیام سر بزنم به این پست که حداقل قدر سلامتی رو بدونم ... شوهر خاله بزرگم، بالای بینیش تومور داشت؛ اونقدر که اواخر عمرش، بخاطر بزرگ شدن تومور، چهره ش عوض شده « روایت خطّی یک پیاده راه »...
ما را در سایت « روایت خطّی یک پیاده راه » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 25 دی 1399 ساعت: 7:46

بچگی کردن روح آدم رو قوی و ذهنش رو باز میکنه. راستش من زیاد از گذشته چیزی یادم نمیاد. من کوچیکترین نوه خانواده بودم، همه از من چندین سال بزرگتر بودم و بجز عید نوروز که خواهرم اینا میومدن شیراز، وقتای « روایت خطّی یک پیاده راه »...
ما را در سایت « روایت خطّی یک پیاده راه » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 25 دی 1399 ساعت: 7:46

خسته م از تلاش کردن برای بودنی که نبودنه ... باید به نبودن دل داد، شاید خودش رنگ بودن بگیره ...

+ نوشته شده در  شنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۹   توسط عابر پیاده  | 
« روایت خطّی یک پیاده راه »...
ما را در سایت « روایت خطّی یک پیاده راه » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 168 تاريخ : پنجشنبه 25 دی 1399 ساعت: 7:46

گاهی به خودم میگم، این همه شاعر و ادیب مرد داریم، ولی یه کدومشون نتونست مث فروغ یه جمله بنویسه که مردا بتونن در وصل حالشون استفاده کنن ... "این منم، _جوجه مردی_ در ابتدای فصلی سرد"

اره گمونم میتونم فصل جدید رو شروع کنم ... فصل نوزدهم ... در روایت خطی یک پیاده راه ...

+ نوشته شده در  دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹   توسط عابر پیاده  | 
« روایت خطّی یک پیاده راه »...
ما را در سایت « روایت خطّی یک پیاده راه » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 25 دی 1399 ساعت: 7:46

این یادداشت ها سرد و تلخن ... رمزشون که 1 هست ... اما خواهش میکنم اگر کمترین نشانی از افسردگی یا دلسردی و ناامیدی توی زندگیتون هست ... نخونیدش ! « روایت خطّی یک پیاده راه »...
ما را در سایت « روایت خطّی یک پیاده راه » دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1bi-obour4 بازدید : 151 تاريخ : پنجشنبه 25 دی 1399 ساعت: 7:46